من آدم متوهمی نبودم، ما واقعا شبیه به یک سری نت های هارمونیک بودیم که میتوانستیم شب تا صبح و صبح تا شب باهم نواخته شویم، ما میتوانستیم تا آخر عمر به رقص مشغول باشیم بی آنکه اعتراضی کنیم، من آدم متوهمی نبودم اما آنقد باهوش هم نبودم که دلیل کار های او را متوجه بشوم، من حتی دلیل کار های احمقانه ی خود را نیز نمیدانستم اما آن روز ها به جایی رسیده بودم که تمام کارم فکر کردن به این بود که چرا او هم به افکار احمقانه ی من دامن میزد، چرا با من همراه شده بود و چرا همواره سعی داشت چیزی به من بفهماند که من از فهمیدن آن عاجز بودم.

ما معنی میدادیم.

های ,میتوانستیم ,شب ,صبح ,آدم ,نبودم ,کار های ,دلیل کار ,من آدم ,آدم متوهمی ,به این

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دارو و درمان اطلاعات تخصصی سینمای جهان شورای دانش آموزی دبستان هاجر،روستا بارده تفکرات نویسنده مطالب اینترنتی ماهرخ چت اساتیدی پدرانه دانلود وی اس تی و پلاگین واموزش اف ال استودیو زندگی شاد حق ماست کتابخانه عمومی شهید محلاتی